برو آن گوشـــ ـه باغ
سمت آن نرگـــ ـس مســـ ـت و
بخوان در گوشـــ ـش:یک نفر گوشـــ ـه باغ
یاد تــ ـو را بوی تــ ـورا
لحظــ ـه ای از یاد نخواهــ ـد برد...
خسته ام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
می خواهم بخوابم
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی...
کاش دنیا برعکس بود ...
ادماعاشق نمیشدند...
عاشقا ادم میشدند...
یه وقتایی ،
* یه حرفایی ،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی ”
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی ”
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه . . .
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
_____ به این میگن _____
… “درد بی درمون”
کاش اومی دانست که در هر دیدار،
یک تکه از مرا با خود می برد ؛
دردهای من دیازپام نمی خواهند
مُسَکن ِ بوسه هایت …
عجیب ، آرامم می کند !
کاش بعد از همه دلقک بازیایم...
کسی میومد ماسک و از رو صورتم برمیداشت و میگفت...
حالا از دردات بگو... من گوش میکنم...!
نظرات شما عزیزان:
+ چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:
,
در ساعت1:52 PM یه دوست
| |